-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 13:37
دلتنگی.. سکوت . .. دلم گرفته ،حال عجیبی دارم اما نمی دونم چرا؟ احساس خوبی نیست ، یکباره احساس خلاء می کنی نسبت به همه چی بی تفاون میشی ،چی پیش میاد برات مهم نیست ،ناگهان ازتمام چیزهایی که هر روز درگیرشونی فاصله می گیری ودیگه بهشون اهمیت نمیدی حس خستگی همه وجودت رو می گیره ،دلت می خواد یه گوشه بشینی و بی خیال دنیا...
-
سنگ صبور
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 23:07
سنگ صبورم باش تو که میدونی با کسی جز تو از دلتنگیام نمیگم ،تو که میدونی کسی جز تو نمیتونه پناه گریه هام با شه و آرومم کنه، سنگ صبورم باش.
-
ای کاش
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 22:57
ای کاش دوستداشتنهامون زبونی و از روی عادت نباشه
-
بی دریغ
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 22:49
یادمان باشد که انتظاری از کسی نداشته باشیم . یادمان باشد که اگر دلی شاد می خواهیم ،همچو باران برسیاه و سپید،زشت و زیبا ،خوب وبد ،بی دریغ وبی منت بباریم ،و یادمان باشد که باران بی دعوت می بارد و اجازه نمی گیرد ،خواه چتر برداری و رو بگیری ،خواه روبه آسمان بگیری وباترنم قطره هایش زیر لب آرزو کنی.
-
بیقرار
چهارشنبه 15 خردادماه سال 1387 13:33
چه بی تابانه میخواهمت... ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری، چه بی تابانه تورا طلب می کنم برپشت سمندی گویی نوزین که قرارش نیست، وفاصله تجربه ای بیهوده است. بوی پیرهنت اینجا واکنون ، کوه ها در فاصله سردند، دست در کوچه وبستر حضور مانوس دست تورا می جوید وبه راه اندیشیدن یاس را رج میزند ، بی نجوای انگشتانت، فقط ، وجهان از هر...
-
یادداشت اول
سهشنبه 14 خردادماه سال 1387 20:07
همیشه ذهنم پر از حرف هایی که فقط وفقط برای خودم میگم وفراموش میکنم یا روی یه تکه کاغذ می نویسم وبعد دور میریزم ،این بار می خوام جایی بنویسم که میدونم نه تنها فراموش نمی کنم بلکه شاید کسانی غیر ازخو دم هم اونارو بخونن .واین یه کم سخته . وقتی برای خودم مینویسم احساسم رو اونطور که هست صادقانه روی کاغذ میارم ، واینکه...